سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستی پادشاهان و خیانتکاران، کمتر می پاید [امام علی علیه السلام]
مذهبی
 
چند سوال و جواب در مورد قیام امام حسین(ع)

 

 آیا از همراهان امام حسین علیه السلام کسى زنده ماند؟

آنچه از بررسى کتب تاریخ به دست آمده این است که: هشت نفر از همراهان و یاران امام حسین علیه السلام زنده ماندند :

1 - عقبة بن سلمان

وى غلام رباب، دختر امرى‏ء القیس، همسر امام حسین علیه السلام بود که او را به اسارت گرفتند و نزد عمر سعد بردند و چون از او پرسید: «تو کیستى؟» پاسخ داد: برده‏اى هستم. عمر سعد او را آزاد کرد.

2 - مرقع بن قمامه

او را نیز به اسارت گرفتند و قبیله وى از عمر سعد براى او امان گرفتند و نزد عبیدالله زیاد بردند و عمر سعد ماجراى او را باز گفت و پسر زیاد او را به بحرین تبعید کرد و در آنجا سکونت گزید.

3 - مسلم بن ریاح

وى نیز از همراهان امام حسین علیه السلام بود و پرستارى آن حضرت را مى‏کرد. پس از شهادت آن حضرت زنده ماند و از کربلا گریخت.

مسلم بن ریاح از جمله کسانى است که قسمتهایى از ماجراى کربلا را نقل کرده است.

4 - حسن بن حسن

حسن بن حسن که مشهور به حسن مثنى است در روز عاشورا زخمى و مجروح گردید وبا وساطت اسماء بن خارجه فزارى که در لشکر عمر سعد بود و با او خویشاوندى داشت، از کشتن او صرف نظر کردند، و او را به کوفه آوردند و معالجه کردند و پس از بهبودى به مدینه بازگشت.

5 - عمر بن حسن.

6 - قاسم بن عبدالله.

7 - محمد بن عقیل.

8 - زید بن حسن.

اینان نیز به گفته برخى از اهل تاریخ در کربلا بودند، ولى زنده مانده و به شهادت نرسیدند. (3)

 

سرهاى شهداى کربلا را در کجا دفن کردند ؟

روز یازدهم محرم سال 61 هجرى تمام سرهاى شهدا که قریب به هفتاد سر بود را از بدن‏ها جدا نمودند. و به توسط شمر و عمرو بن حجاج و خولى و حمید بن مسلم و دیگران به کوفه فرستادند.

ابن‏زیاد نیز سرهاى شهدا را با حضرت زین العابدین و سایر اسرا توسط شمر و افراد دیگر به طرف شام براى یزید بن معاویه فرستاد.

در مورد محل دفن سر مطهر سیدالشهدا پنج قول است :

1 - سر مقدس حضرت ابى عبدالله را یزید براى عمرو بن سعد به مدینه فرستاد و در بقیع نزد مادرش حضرت فاطمه دفن نمود.

2 - آن سر مقدس را سه روز در دمشق مصلوب نمودند، بعد در خزینه بنى امیه گذاردند تا زمان خلافت‏سلیمان بن عبدالملک بن مروان، سپس وى آن سر مطهر را در باب قرادیس شام دفن نمود.

3 - سر مطهر سیدالشهدا را در بالاى سر پدرش امیرالمؤمنین در نجف اشرف دفن کردند. لذا زیارت آن سر مبارک در بالاى سر حضرت على مستحب است.

5 - حضرت امام سجاد علیه السلام آن سر مطهر را از شام به کربلا آورد و به بدن شریف آن حضرت ملحق ساخت. که این قول مشهور بین علماى شیعه است . (4)

در مورد سر مطهر سایر شهداى کربلا نیز، مى‏گویند امام سجاد علیه السلام جمیع سرهاى آنها را از یزید گرفت و در کربلا به بدنهاى آنها ملحق کرد.

قول دیگر این است که سرهاى دیگر شهدا را در قبرستان شام دفن نمودند. که فعلا نیز در قبرستان شام قبه عالیه‏اى است که منسوب به رؤوس شهداى کربلا است و دوستان اهل بیت عصمت و طهارت در آنجا به زیارت این سرهاى مطهر مى‏روند. (5)

 

آیا کسى از سپاه امام حسین علیه السلام به لشکر یزید پیوست؟

در هیچ یک از منابع تاریخى معتبر ذکر نشده است که اصحاب و یاران امام حسین علیه السلام در شب عاشورا از وى جدا شده و به لشکر یزید ملحق شده باشند. بلکه همه یاران و اصحاب، پیشنهاد آن حضرت را درباره رفتن نپذیرفتند و همگى آمادگى خود را براى جانبازى و شهادت در راه فرزند پیغمبر اعلام کردند.

آرى، آنچه مسلم است این است که پس از رسیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل، امام حسین علیه السلام در منزل «زباله‏» به همراهانش فرمود :

«بسم الله الرحمن الرحیم: اما بعد، فانه قد اتانا خبر فظیع، قتل مسلم بن عقیل و هانى بن عروة و عبدالله بن یقطر وقد خذلتنا شیعتنا فمن احب منکم الانصراف فلینصرف، لیس علیه منا ذمام‏» خبر بس تاثر انگیزى به ما رسیده است و آن، کشته شدن مسلم بن عقیل و هانى بن عروه (6) و عبدالله بن یقطر است. شیعیان ما دست از یارى ما برداشتند و اینک هر یک از شما که بخواهد برگردد آزاد است و از سوى ما حقى بر گردنش نیست‏».

در این میان اعرابى که در بین راه به آن حضرت ملحق شده بودند، برگشتند. تنها تعدادى از یاران خاصش که از مدینه به همراه او آمده بودند باقى ماندند.

شهید مطهرى مى‏فرماید:

«کسى از اصحاب و یاران امام حسین علیه السلام با توجه به گرفتارى که داشتند به لشکر دشمن ملحق نشدند» (7) .

 

 آیا امام حسین علیه السلام آغازگر جنگ بود ؟

لشکر عمر سعد در روز عاشورا گرداگرد لشکر و خیمه‏هاى امام حسین علیه السلام به گشت زنى مشغول شدند.از هر طرف که مى‏رفتند خندقى پر از شعله‏هاى آتش در اطراف خیمه‏ها مى‏دیدند.در این هنگام شمر علیه اللعنه با صداى بلند فریاد زد:

اى حسین!پیش از آنکه قیامت فرا رسد در رفتن به آتش دوزخ شتاب کردى!

حضرت فرمود:گویا گوینده این سخن شمر است.گفتند:بلى یا بن رسول الله !

فرمود:اى پسر زن بز چران تو به آتش دوزخ سزاورترى.

مسلم بن عوسجه که در کنار امام حسین علیه السلام قرار گرفته بود گفت

یا بن رسول الله !شمر در تیر راس من است اجازه بده تا او را به جهنم واصل کنم .

امام علیه السلام پاسخ داد:انى اکره ان ابداهم بالقتال من خوش ندارم که آغازگر جنگ باشم

بعد سخنرانى‏هاى امام علیه السلام در روز عاشورا زمینه و مقدمات جنگ فراهم شد.

حر بن یزید ریاحى با شنیدن استغاثه امام حسین علیه السلام از خواب غفلت بیدار شد و به لشکر حق پیوست.در این هنگام عمر سعد تیرى به کمان گذاشت و به سوى سپاه ابا عبد الله علیه السلام رها کرد و گفت:

نزد امیر ابن زیاد شاهد باشید که من پیش از همه جنگ را شروع کردم

در نتیجه عمر سعد رسما با انداختن تیرى به سوى سپاه ابا عبد الله علیه السلام جنگ را آغاز کرد و این خود نشان دهنده این است که امام علیه السلام جنگ را آغاز نکرد بلکه از شروع به جنگ کراهت نشان مى‏داد

 

شهداى اهل بیت امام حسین علیه السلام در صحنه جنگ کربلا چند نفر بودند؟

آنچه تاریخ ثبت کرده است این است که تعداد هفده نفر از اهل بیت امام حسین علیه السلام به غیر از خود امام حسین علیه السلام در صحنه جنگ حضور داشتند و به شهادت رسیدند :

1 - دو نفر از فرزندان امام حسین علیه السلام به نامهاى على اکبر و على اصغر سلام الله علیهما که در زیارات به على و عبدالله مذکور است.

2 - قاسم بن حسن، عبدالله بن حسن و ابوبکر بن حسن سلام الله علیهم که هر سه نفر از فرزندان برادرش امام حسن مجتبى بودند.

3 - حضرت ابوالفضل العباس ، عبدالله، جعفر، عثمان و محمد بن على سلام الله علیهم از برادران امام حسین علیه السلام .

4 - دو نفر از فرزندان حضرت زینب به نامهاى عون و محمد سلام الله علیهما .

5 - پنج نفر از اولاد عقیل به نامهاى عبدالله بن مسلم بن عقیل، محمد بن مسلم بن عقیل، جعفر بن عقیل، عبدالرحمن بن عقیل و محمد بن ابى سعید بن عقیل. (8)

 

آیا امام باقر علیه السلام ، روز عاشورا در کربلا حضور داشت؟

آنچه از بررسى تاریخ عاشورا به دست مى‏آید این است که امام باقر علیه السلام به اتفاق پدرش حضرت امام سجاد علیه السلام در کربلا حضور داشت و سن مبارکش در آن وقت چهار سال بود، چون آن حضرت در سال پنجاه و هفت در مدینه منوره متولد شد و واقعه کربلا در سال 61 هجرى اتفاق افتاد.

محدث قمى مى‏گوید:

«امام باقر علیه السلام در واقعه کربلا حضور داشت و در آن وقت چهار سال از سن مبارکش گذشته بود.» (9)

در منتخب التواریخ آمده است :

«روز عاشورا امام زین العابدین علیه السلام بیست و دو ساله بوده و امام محمد باقر علیه السلام چهار ساله بوده و هر دو در کربلا بودند و حق تعالى ایشان را محفوظ داشت.» (10)

 

دفن اجساد شهدا در کربلا توسط چه کسانى انجام گرفت؟

هنگامى که عمر سعد از کربلا خارج شد، جمعى از طایفه بنى اسد که در غاضریه سکونت داشتند به قتلگاه شهدا وارد شدند و پس از اقامه نماز بر اجساد شهدا، آنان را دفن نمودند. به این طریق که امام حسین علیه السلام را در همین موضعى که اکنون معروف است دفن کردند و فرزندش على اکبر را در پایین پاى پدر به خاک سپردند و بقیه شهدا (مگر چند نفر معینى) را در زیر قدم آن حضرت دفن نمودند و حضرت عباس را در راه غاضریه در مکانى که به شهادت رسیده بود به خاک سپردند.

اما طبق احادیث صحیحه، امام را جز امام نمى‏تواند غسل و کفن و دفن نماید، لذا روایت داریم که گرچه به حسب ظاهر طایفه بنى اسد حضرت سیدالشهدا را دفن کردند اما در واقع امام زین العابدین علیه السلام آمد و آن حضرت را دفن کرد. چنانچه حضرت رضا علیه السلام به این مطلب تصریح فرموده است. (11)

 

عاقبت‏شمر بن ذى الجوشن چه شد؟

شمر بن ذى الجوشن، جانى شماره یک حادثه کربلا، پس از جنگ شورشیان کوفه با مختار، که فرماندهى چند گروه را به عهده داشت از کوفه متوارى شد و فرار را برقرار ترجیح داد.

اما مختار در تعقیب این عنصر خبیث بود. لذا ابوعمره که از افراد بسیار ارزنده و از یاران صمیمى مختار بود و کینه قاتلان حسین بن على را در دل داشت، از طرف مختار مامور کشتن شمر شد. ابوعمره با گروهى به تعقیب شمر رفت و او را در یکى از روستاهاى بصره پیدا نمود. ابوعمره طى یک درگیرى مسلحانه، شمر را زخمى کرد و سپس به اسارت خود در آورد. او را به نزد مختار آورد، مختار دستور داد او را گردن زدند و جسد او را در دیگ روغن جوشیده قرار دادند و یکى از اطرافیان مختار، سر شمر را با پاى خود لگد کوب کرد. (12)

شمر بن ذى الجوشن، از سران و شجاعان مردم کوفه بود که در زمان حضرت على از شیعیان و طرفداران حضرتش به شمار مى‏آمد و در جنگ صفین در رکاب على با سپاه معاویه جنگید و شجاعت‏خوبى از خود نشان داد. اما شمر همانند بسیارى از مردم کوفه، در راه خود استوار نماند و به خاطر روح نفاقى که در او وجود داشت، جزء دشمنان خاندان رسالت در آمد و به حکومت اموى پیوست.

 

عاقبت ابن زیاد چه شد؟

ابن زیاد جانى شماره دو حادثه کربلا که در شام به سر مى‏برد، از طرف عبدالملک مروان که تازه قدرت شام را به دست گرفته بود براى مسلط شدن بر عراق، مامور سرکوبى قیام مختار شد. مختار نیروهایش را آماده کرد و فرماندهى کل آنان را به ابراهیم بن مالک اشتر داد.

این دو لشکر با هم درگیر شدند و ابراهیم اشتر با شجاعتى که داشت، لشکر ابن زیاد را متوارى ساخت و تعدادى از فرماندهان و سربازان او را به درک واصل کرد.

تا سرانجام به سر وقت ابن زیاد، - این عنصر کثیف بنى امیه - رفت و با ضربت‏شمیشیر خود، او را دو نیم ساخت و سر بریده‏اش را براى مختار به هدیه اورد و جسد آن خبیث را با آتش سوزاندند. ابن زیاد در آن روز 39 سال داشت. روز جنگ لشکریان مختار با ابن زیاد، روز عاشوراى سال 67 هجرى و روز کشته شدن ابن زیاد به دست تواناى ابراهیم اشتر درست روز عاشورا بود. این یک اتفاق تصادفى نیست، بلکه خداوند خواسته بود که درست در همان روز که امام حسین علیه السلام به دست نیروهاى ابن زیاد، مظلومانه به شهادت رسید، در همان روز انتقام خون آن مظلوم را از قاتل او بگیرد. «و انها لعبرة لاولى الابصار» تا عبرتى باشد براى صاحبان خرد.

 

عاقبت عمر سعد چه شد؟

مختار در آن روزهایى که دست به انتقام خون شهداى کربلا زد، نسبت به «عمر سعد» بیش از همه حساس بود، از طرفى، قبلا به خاطر مصالحى امان‏نامه‏اى به «عمر سعد» داده بود و از طرف دیگر عمرسعد هم بهانه‏اى به دست مختار نداده و در شورش علیه مختار، شرکت نکرده بوداز این جهت قدرى دستگیرى و مجازات وى به تاخیر افتاد.

هنگامى که عمر سعد متوجه شد که مختار در صدد دستگیرى و مجازات او است، شبانه از کوفه پا به فرار گذاشت. در بیرون شهر کوفه با شخصى روبرو شد و قضیه فرار را براى او نقل کرد. آن مرد تمیمى عمر سعد را از فرار منصرف کرد و عمر سعد به منزل خود برگشت.

مختار باخبر شد که عمر سعد به قصد فرار به خارج شهر رفته و برگشته است. مختار خوشحال شد و این حادثه را بهانه گرفت. لذا کسى را به دنبال «حفص‏» فرزند عمر سعد فرستاد.

او فورا به نزد مختار آمد. مختار از پدرش عمر سعد سؤال کرد، حفص گفت: پدرم در خانه است.

مختار «ابوعمره‏» را مامور جلب عمر سعد کرد. ابوعمره فورا حرکت کرد و« عمر سعد» را براى مختار جلب کرد. عمر سعد که ترسیده بود گفت جبه‏ام را بیاورید. (13)

ابوعمره از منظورش آگاه شد و مهلتى به او نداد، و شمشیر برنده خود را بر فرق عمر سعد فرود آورد و او را به درک واصل کرد. بعد سرش را از بدنش جدا کرد و براى مختار آورد.

مختار رو کرد به «حفص‏» فرزند آن جنایتکار و گفت: این سر کیست؟ گفت: این سر پدرم است.

مختار در همانجا دستور داد که سر « حفص » فرزند عمر سعد را نیز جدا کنند و او را به پدرش ملحق نمایند.

بدین صورت عمر سعد و فرزندش به سزاى اعمال خود رسیدند.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط sajad khalde 94/3/30:: 4:27 عصر     |     () نظر